فیلم الماس خونین
Blood Diamond- 2:22
- 2006
سریال شیطان میداند Más Sabe el Diablo (به معنای واقعی کلمه “شیطان بیشتر می داند”، “فرشته سقوط” در بازارهای انگلیسی زبان) یک تله رمان موفق اسپانیایی زبان است که توسط شبکه تلویزیونی مستقر در ایالات متحده تولید شده است.
این ملودرام عاشقانی است که درگیر دسیسه، خیانت، انتقام و اشتیاق افسارگسیخته هستند.
گابی اسپینو، جنکارلوس کانلا و میگل وارونی در آن بازی میکنند.
سریال شیطان میداند که در نیویورک اتفاق میافتد (اما بیشتر در میامی فیلمبرداری میشود)، آنجل عاقل خیابانی را به نمایش میگذارد، که زندگی را مانند بازیای میپندارد که برای برنده شدن انجام میدهد.
او با مارتین تشنه قدرت، که با یک وکیل خیرهکننده و سرسخت به نام مانوئلا نامزد کرده، درگیر میشود.
او تصمیم می گیرد از آنجل دفاع کند، حتی اگر مارتین می خواهد او را نابود کند.
هیچ یک از این مردان نمی دانند که آنجل پسر خود مارتین است. قهرمان ما می آموزد که عشق تنها کلید بقا است.
استودیو سازنده به درخواست [چه کسی؟] از دولت ایالات متحده یک طرح فرعی اضافه کرد.
پرلا بلتران، شخصیتی که برای سرشماری ایالات متحده شغلی پیدا کرد، برای تبلیغ سرشماری به آمریکایی های اسپانیایی تبار، که (از سال 2009) نسبت به سرشماری ایالات متحده محتاط بودند، استفاده می شود.
اداره سرشماری ایالات متحده با تهیه کنندگان این سریال ملاقات کرد.
دان براون، رئیس این شبکه تلویزیونی، گفت که در طول این فرآیند “استقلال خلاقانه کامل” را حفظ کرده است.
نمایش با روایت داستان اسپرانزا سالوادور شروع می شود که به عنوان خدمتکار در خانواده آسِرو در مکزیک کار می کند.
یک مارتین جوان با اسپرانزا رابطه جنسی مخفیانه ای دارد که در نهایت او را باردار می کند. خانواده آسِرو و به خصوص گراسیلا، مادر مارتین، مخالفت می کنند.
گراسیلا اسپرانزا را به کلینیک سقط جنین می برد. اسپرانزا با کمک راننده از کلینیک سقط جنین فرار می کند و به خانه یکی از دوستان گراسیلا می رود.
اسپرانزا ویزا دریافت می کند و در میامی زندگی می کند. او این کار را انجام می دهد تا به مارتین نزدیک شود.
اسپرانزا که مصمم است برای عشق مارتین بجنگد، پول، پاسپورت و ویزای او را از یک خزانه میدزدد و به شهر نیویورک میگریزد تا مارتین آسرو را جستجو کند.
اما زندگی اسپرانزا شروع به وارونه شدن می کند.
گروهی از مردان او را احاطه کرده و کیف پول، پاسپورت و ویزا او را می گیرند.
اسپرانزا که چیزی ندارد، خود را در ترجمه گم می کند و در حالی که برای زایمان می رود به ایستگاه اتوبوس می رسد.
با کمک ساندرو، یکی از تماشاگران، اسپرانزا آنجل سالوادور را تحویل میدهد و از آنجا اسپرانزا آنجل را در نیویورک بزرگ میکند.
دیدگاهی ثبت نشده!!!